ندارم ز دست غرورت پناه

امان از سکوت و امان از نگاه 

از آن حرف های مگوی دلم 

و از بغض های پر از اشک وآه

نبین و نخوان ونگو هیچ چیز.

فقط دلخوشم من به گاهی نگاه

نخواهی اگر هم ، دلی ناگزیر

دچار است و بر خاطرت هست خواه

گذارد پریشان روی تو و موی تو

سری بر بیابان و چشمی به راه

به لبخندی از تو دلم پرت شد

سوی آسمانت به جای کلاه

  .من

 

 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Drexel Julie فناوری اطلاعات و نرم افزار ماساژ زيبايي یادداشت های روزانه مجله فناوری برتر گل پونه مربع: کنکور ارشد روانشناسی